مصاحبه با رینهولد مسنر
اسطوره کوه نوردی ، رینهولد مسنر می گوید: " این روزها رفتن به اورست مثل رفتن به مهد کودک است"
جیم کلش : ترس برای شما چه مفهومی دارد؟
رینولد مسنر: بخشی از زندگی است ، هریک از ما از انجام کاری دشوار هراس داریم ، چیزی که خطرناک است . من تنها نیاز به شجاعت دارم زیرا به میزان زیادی ترس در وجود من است ، بویژه از قبل ، موقع رفتن و انجام دادن ترس ازبین خواهد رفت اما زمانیکه انتظار می کشید و دوباره انتظار می کشید، ترس رشد خواهد کرد.
ج.ک.: نظر شما در مورد تجاری شدن اورست طی چند دهه اخیر چیست؟
ر.م.: کوه نوردی سنتی به مرور در حال از بین رفتن است ، تبدیل شده به ورزشی در سالن های سرپوشیده ، روی دیواره های مصنوعی کوچک که هرگز از روی آنها سقوط نخواهی کرد. هر سال آنها پیست(مسیر) صعود به اورست را آماده می کنند. این تجارت است و گردشگری و هیچ ارتباطی به کوه نوردی ندارد. کوه نوردی یعنی اینکه شما خودتان و با مسئولیت خودتان و اطلاع از اینکه ممکن است کشته شوید، راهی شوید. اما حالا اورست شبیه اسکی گردشگری است ، پیست را آماده می کنند، کمک می کنند مردم بالا بروند، کپسولهای اکسیژن را تا زیر قله می چینند، شرپاها طناب نصب می کنند، روی شکاف های یخی پل می زنند و در نقاط شیب دار نردبان نصب می کنند. تا کمپ دوم اورست بیش از یک کیلومتر راه است ، آشپز و خدمه و پادو و کمک رسان آنجا هستند ، زمانیکه به کمپ می رسید آنها کوله پشتی شما را می گیرند ، شما را دعوت به نشستن می کنند ، پوتین های شما را در می آورند و شما را درون کیسه خواب می فرستند، صبح روز بعد راهنماها از راه می رسند و می گویند که وقت بیدار شدن است ، به شما یک سوپ خوشمزه می دهند ، پوتین ها را به پای شما می کنند و کرامپون ها را برایتان می بندند. درست مثل مهد کودک ، اورست رفتن این روزها به این شکل است . خیلی خوب آن را گردشگری فرض کنیم(خنده) اما من هرگز این کار را انجام ندادم اما واقعیتی است که وجود دارد مطمئن باشید طی سالهای آینده تمامی هشت هزارمتری ها به همین نحو آماده خواهند شد.
ج.ک.: توصیه شما برای کوه نوردی جدی چیست ؟
ر.م.: به جایی بروید که دیگران نمی روند، از تجهیزات کمتری استفاده کنید مثل استیوهاوس امریکایی . او به جبهه روپال نانگاپاربات رفت که هیچکس آنرا صعود نکرده بود. او در کوهستانی کم ارتفاع در همجوار این قله هم هوا شد سپس در عرض یک هفته بدون هیچ شانسی برای کمک در مواقع ضروری برنامه خود را اجرا کرد، او تیغه مرکزی قله را صعود کرد و دوباره به پایین برگشت . او یک کوه نورد درجه یک بود، ارزش اولین صعود به اورست ، اولین صعود به آناپورنا و اولین صعود از ال کپ به یک میزان ارزشمند است .
ج. ک.: خطرات کوهستان را با آنچه در موزه خود ساختید مقایسه کنید
ر.م.: خطری که در کوهستان می پذیری واقعیت زندگی یا مرگ است در موزه با ورشکستی یا غیرآن روبرو هستی ، من اینجا نمی توانم بمیرم اما شاید از سفید شدن بیشتر موهایم عصبانی شوم(خنده) مشکلات ساخت موزه ها سیاسی بود. برای مدت طولانی سیاستمداران محلی درک نمی کردند که من برای چه چیزی تلاش می کنم.
ج.ک.: نطق شام سالیانه انجمن کوه نوردان امریکا در 31 ژانویه در نیویورک به چه منظوری است ؟
ر.م.: من کم و بیش از تاریخ کوه نوردی امریکا اطلاع دارم. آنها در دهه سال 1960 با فعالیت های خود در دره یوسمیت(کالیفرنیا) پیشتاز دیواره نوردی بودند. من از رویال رابینز(پیشتاز صخره نوردی در امریکا) چیزهای زیادی آموختم، امریکایی های زیادی را در هیمالیا و نیز K2 در قراقروم ملاقات کرده ام، رابطه خوبی بین ما وجود داشت بنابراین بارها به امریکا رفتم و برای انجمن کوه نوردان سخنرانی کردم، وقت من حالا کمتر و کمتر می شود بنابراین نمی توانم مثل همیشه مسافرت کنم اما مشتاق دیدن دوباره کوه نوردان امریکایی و بحث با آنها در مورد کوه نوردی و ایراد سخنرانی هستم.
ج.ک.: رابطه شما با آدیداس در دهه سال 1970 وقتیکه کفش کوهپیمایی خود را به اسم شما نامگذاری کردند چه بود؟
ر.م.: این کفش ها ابتکار من بود. من اولین نفری بودم که دریافتم رفتن به کمپ اصلی با کفش های سنگین خسته کننده است . وقتی برای اولین بار دائولاگیری را می خواهید صعود کنید ، یک مسیر دشوار در ارتفاع بالا، به پوتین های بسیار سنگین نیاز دارید ، معمول بود که برای رفتن به تمامی کمپ های اصلی از چنین پوتین هایی استفاده می شد اما دریافتم که این کار دیوانگی است ، برای بسیاری از مسیرها به کفش های سبک تری نیاز داریم . به دیدن اولین صاحب آدیداس رفتم و او گفت بسیار خوب ما این کار را انجام می دهیم ، آن کار را انجام می دهیم و ...(خنده) چند ماه بعد اولین جفت این کفش ها را برایم فرستادند، ما از آنها استفاده کردیم و همینطور باربرها با این کفش ها به کمپ اصلی اورست رفتند. من حتی به صورت سولو تا ارتفاع هفت هزارمتری از این کفش ها استفاده کردم. بعد از آن مشابه آن در کل دنیا تولید شد. آدیداس برای مدتی تولید آن را به فراموشی سپرد اما حالا دوباره فروش آن را افزایش داده.
ج.ک.: مشهور بودن چه حسی دارد؟
ر.م.: من زیاد مشهور نیستم(خنده) در چند کشور مثل ایتالیا، اتریش ، آلمان ، سوئیس و اطراف آلپ شناخته شده هستم . بعضی کوه نوردها در پکن نام مرا می دانند و برخی نیز در امریکا اما واقعن معروف نیستم شهرت من بسیار نسبی است.
منبع خبر و تصویر: گل کوه
*************
مهمترین عضله یک کوهنورد مغز اوست
"ولفگانگ گولیچ"
صعود به قله امری اختیاری است در حالیکه فرود از آن اجباری خواهد بود
"اد ویستور"
هر فردی بعد از صعود از یک قله فوق العاده دشوار درخواهد یافت که قله های بسیار بزرگ دیگری برای صعود وجود دارند.
پیروزمندان، فاتحان لحظههایند و شکوه زندگی را در کام فرصتها میجویند بسان همه دیگر آدمیان آری از شکست میترسند، اما عنان خویش به وحشت نمیسپارند. فاتحان واژه صبر را میشناسند آنها میدانند که ارزش هر چیز به عمری است که در آن صرف میکنی.”
مي گويند رسيدن به آرامش هدف است بايد گفت آرامش تختگاه نوک کوه است آيا کوهنورد هميشه بر آن خواهد ماند ؟ بيشتر زمان زندگي او در کوهپايه و دامنه مي گذرد به اميد رسيدن به آرامشي اندک و دوباره نهيب دل و دلدادگي به فرازي ديگر .
" آه هیمالیای عزیز .. تو چرا اینچنین شگفت انگیز هستی، آیا می توانم بر قلل تو بوسه بزنم
یا کاری کنم سکوت تو به سخن درآید ... آه هیمالیای عزیز..."
سانتوش کالوار
"مهم نیست کجا هستید، مهم نیست کی هستید، مهم نیست سالن های سنگنوردی و یا سنگها نزدیک خانه تان چه اندازه بزرگ هستند، آنچه که واقعا مهم است اراده معطوف به اولین گام و ایجاد تغییر است. کافی است از خانه خارج شوید و صعود کنید !"
آدام اوندرا
من زندگی خود را بصورت کامل و جدی می گذرانم. من این امکان را داشته ام که آدمها و کشورهای زیادی را ببینم. این امکان را داشته ام که با قرارگرفتن در موقعیتهای فوق العاده، نگاهی به گوشه های پنهان ضمیر باطنی ام داشته باشم. من برای خودم این گونه فکر می کنم تا جایی که هر چیزی را یک هدیه در نظر می گیرم. ترس از مرگ قدرت زیادی ندارد اما من به شدت اززندگی ام دفاع می کنم.
ولفگانگ گولیچ
کوهها و صحراها مکانهائی هستند برای رسیدن به طبیعت،
اما من کوهها و صحراهای درونم را جستجو می کنم.
راینولد مسنر
کوه ها را صعود کنید و نظم و آراستگی آنها را فرا گیرید. آرامش طبیعت در وجود شما جاری خواهد شد همانطور که نور آفتاب بر درختان جاری می شود. بادها طراوت و شادابی خود را در وجودتان خواهند دمید و طوفان ها نیروی خود را،
در حالی که بیم و پروا همانند برگ های خزان از وجودتان فرو خواهند ریخت
جان مویر
بدون خطر مرگ، کوهنوردی دیگر کوهنوردی نیست ولی در کوهنوردی من به دنبال مرگ نیستم، دقیقا برعکس آن ، من سعی در زنده ماندن دارم. اما زنده ماندن بدون وجود خطر مرگ نیز بسیار آسان است.
کوهنوردی هنر زنده ماندن در شرایط سخت است که شامل خطر مرگ هم میشود.
بهترین کوهنورد کسی نیست که تلاش میکند تا یکی دوبار کارهای احمقانه بکند و سپس بمیرد. بلکه بهترین کوهنورد کسی است که سعی میکند بزرگترین کارها را انجام دهد و زنده بماند . . .
شما باید نزد خودتان در نظر بگیرید که فلان کار را میتوانید انجام دهید و یا نمیتوانید. این یکی از اصلیترین قسمتهای کوهنوردی است که هر لحظه باید یادتان باشد.
پیش خودتان بگویید :
"این حد و مرز من است. بیشتر از این نمیتوانم، باید پائین تر از این حد توقف کنم و اگر شما از این حد بالاتر بروید مطمئنا در کوهنوردی کشته خواهید شد و هنر کوهنوردی زنده ماندن است
از نظر کسانی که عادت دارند زیبایی برف را از پشت شیشه و از کنار بخاری تماشا کنند ، کوهنوردی نوعی دیوانگی است ، آخر برای چه کسی این همه راه برود ، بار به دوش بکشد ، با دستان کرخ شده و تن سرمازده ساعت ها درون چادر یا جانپناه ، بلرزد ، بی خوابی و کوفتگی را تحمل کند ، سرانجام خسته و تشنه و گرسنه خود را به بالای کوه برساند و به پایین برگردد ؟!
کسی که هیچ گاه لذت رسیدن به قله را نچشیده ، کسی که تن به طبیعت نسپرده و با آن انس و الفت پیدا نکرده ، حق دارد چنین بیاندیشد.
ما فاتحان خام فتحهای بی فایده نیستیم. حکایت ما، حکایت بازجستن روزگار وصل است. دراین دیرگاه دورماندن از اصل خویش، دراین هجوم تکنولوژی درد سر ساز وجنگ طلب. کوهنوردی عشق به طبیعت است. عشقی به پاکی چشمه سار، به سبزی جنگل، به نیلگونی دریا، به صلابت سنگ، به لطافت گل، به فروتنی خاک، به سپیدی برف، به توفندگی طوفان، به سبکی نسیم وبه سنگینی کوه.
کوهنوردی یک روش زندگی است. روشی که در آن یک سیب بین همه اعضاء گروه تقسیم می شود.روشی که در آن قوی ترین عضو گروه به پای ضعیف ترین راه می رود. راهی که رقابت ندارد راهی که به رهروانش حقوق نمی دهند و ایشان را نیازی به سوت وکف مشوقان درقله نیست. ناجی بی منت یکدیگرند.گروه می سازنند تا دل جوانان به سنگ بند کنند تا به ننگ بند نشود .مزدشان معراج روح است و تشویقشان نوازش باد. قانونشان عشق است و قانون گذارشان معشوق. عشق به طبیعت، عشق به زندگی است و زندگی تجلی عشق است و مرگ آنجاست که عشق نیست.
کوهنوردی عشق به طبیعت است و عشق به طبیعت، ورزش ما نیست، باور ماست، زندگی ماست. به راستی که کوهنوردی فقط ورزش نیست، کوهنوردی یک روش زندگی است.
(ادموند هیلاری اولین صعود کننده اورست
"همه چیز در یک چهارچوب درست"